بچه های ِ منبچه های ِ من، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطره هایی برایِ کودکی که هرگز زاده نشد

+17

چقدر اهنگ وبلاگتو دوست دارم.... اهنگ همیشگیه!! تا ابد روش میزارم بمونه!!!! هنوز بابات محسنِ!! هنوز دوستش دارم... هنوز دارم دیوونم میکنه.... راستی بابایی اردیبهشت تصادف کرد... 4بار عملش کردن!! پاش رفت زیر اتوبوس... پریروز دوباره عملش کردن.... شوهر قشنگم اروم خوابیده بود.... و من چقدر دوستش داشتم... اینکه بشینم و ساعتها به صورتش نگاه کنم... هی هی هی... بابایی اذیتم کرده.... خیلی.... همه دنیا یه طرف بابات یه طرف... از همه که میبرم میرم پیش اون... از اون که میبرم کسیو ندارم که برم پیشش.... خدا... خدا هست اره... اما دیگه یادم رفته با خدا چجوری حرف بزنم....چجوری حرف میزدم.... هی هی ...
4 مرداد 1393
1